گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد نهم
باب دوم: براي چه برخی خوردنیها و نوشیدنیها حرامند؟






-1 در احتجاج از هشام بن حکم که زندیقی از امام ششم علیه السّلام پرسید چرا خدا می را حرام کرده با اینکه لذتی به از آن (2)
نیست؟ فرمود: براي اینکه ام الخبائث است و سرچشمه هر بدیست و هنگام مستی از آن نوشندهاش خدا را نشناسد و گناهی نماند
جز بدان دست یازد و حرمتی واننهد جز آنکه آن را هتک کند و خویشی نزدیکی را نگذارد جز پیوندش ببرد، و هرزگی نماند جز
آن را بیارد. مهار مست بدست شیطانست اگرش فرمان دهد که بر بت سجده کند سجده کند، و او را هر جا خواهد بکشد گفت:
چرا خون ریخته را حرام کرده؟ فرمود: براي آنکه دل را سخت کند و دل را بیرحم کند و تن را بگنداند و رنگ را دگرگون سازد،
و بیشتر دچار شدن آدمی بخوره از خوردن خونست. گفت: خوردن غدّهها چطور؟ فرمود: مایه خورهاند. گفت: مردار را چرا حرام
کرده؟ فرمود: تا جدا باشد از آنچه با نام خدا سر بریده شود، و خون در تن مردار بسته شود و بتنش چسبد، و گوشتش سنگین و
ناگوار گردد. گفت: ماهی هم مردار است، فرمود: تذکیه ماهی زنده برآوردن آن از آبست و آنگهش وانهند تا جان دهد، براي
1) بیان: اینکه فرمود: تا جدا باشد از آنچه نام خدا الخ ) اینست که خون ندارد و ملخ هم چنین است. ص: 62
من گویم چون مرگی که سبب حرمت شود دو تا است یکی رعایت نشدن شرایط ذبح و نحر مانند تسمیه و رو بقبله بودن و دوم
ذبح نشدن بکلی و امام علیه السّلام براي هر یک سببی بیان کرد، سبب یکم دینی و روحانی است که اطاعت فرمان خدا و برکت
وابسته بدانست براي تن و جان در دنیا و آخرت، با اینکه بسا رعایت این شرائط بویژه بردن نام خدا اثر کند در سود بخشی اجزاء
ذبیحه و سازگاریشان با تنها. و سبب دوم را آورد که با ترك ذبح و نحر خون رگها بگوشت چسبد و با آن خورده شود و مفاسد
دنبال خونخواري را دارد، و سائل اعتراض کرد که بنا بر این باید ماهی هم حرام باشد چون ذبح ندارد و خونش نیاید و پاسخ داد
علیه السّلام که ماهی خون بسیار و جهنده ندارد تا نیاز ببر آوردنش باشد و اندك خونی که در آنست مانند خون متخلّف در ذبیحه
169 - و در مجالس صدوق: : 2- در علل- 2 ( است که خون جهنده دارد و مانند آن زیانی ندارد و خوردنش حرام نیست. ( 2
بسندش از ابن عذافر که از امام پنجم علیه السّلام پرسیدم چرا خدا مردار و خون و گوشت خوك و می را حرام کرد؟ فرمود:
راستش خداي تبارك و تعالی آنها را بر بندههاش حرام نکرد و جز آنها را حلال براي رغبت بدان چه حلالش کرد و بیرغبتی
بدان چه حرام کرد بر آنها ولی او عزّ و جلّ مردم را آفریده و دانسته که براي زیست تن و بهی آنها چه خوبست و آن را براشان
حلال و مباح کرده و دانسته چه بدانها زیان دارد و آنها را از آن بازداشته و براي مضطر آنگاه که جانش جز بدان نماند حلال کرده
باندازه رفع ضرورت، نه بیشتر، سپس فرمود: اما مردار کسی از آن نخورد جز که تنش سست شود و نیرویش کاست گردد و نژادش
قطع شود و مرده خور نمیرد جز ناگهانی و اما خون خوردن مایه آب زرد است و بیماري کلب و سخت دلی و بیرحمی که بر
خویش او امنیت نیست و نه بر رفیق او، و اما گوشت خوگ چون که خداي تبارك و تعالی مردمی را بصورت خوگ و میمون و
خرس مسخ کرد و از خوردن مانند آنها ص: 63 نهی کرد تا مردم از آنها بهره نبرند و کیفر آنها را خوار
صفحه 33 از 138
شمرند. و اما می را حرام کرد براي اثرش و تباهیش سپس فرمود دائم الخمر چون بت پرست است و دچار رعشه شود و بیمروت
گردد و گستاخ بر محارم و خونریز و زنا کار تا آنجا که چون مست شود بسا بر محارم خود بجهد و نفهمد، و می نیفزاید بر
نوشندهاش جز بدي- در علل بسند دیگر و در اختصاص بسند خود مانندش آمده و عیاشی هم در ج 1 ص 291 تفسیرش- مانندش
170 - بچند سند از محمّد بن سنان که امام هشتم : 3- در عیون و در علل- 2 ( آورده، و در علل باز بسند دیگر مانندش آمده. ( 1
علیه السّلام باو نوشت، خوگ حرام شده براي آنکه زشت است، و خدا عزّ و جلّش پند مردم و عبرت و بیم و دلیل آنها ساخته بر
آنچه بصورت او مسخ شده، و براي آنکه پلیدترین خوراك را دارد و علتهاي فراوانی، و همچنین میمون را حرام کرده چون مانند
خوگ مسخ شده است و پند و عبرت و دلیل مردم است بر آنچه بصورت او مسخ شده، و شباهتی از آدمی در آن نهاده تا دلیل
باشد که از آفریدههاي خشم زده است و باز در پاسخ پرسشهایش باو نوشت: مردار حرام شده چون تن را تباه و آفت زده کند و
چون که خدا عزّ و جلّ خواست تسمیه را سبب حلالی و جدائی میان حلال و حرام سازد، و چون آب زرد آورد و دهن را بدبو کند
و بو را گند و کند و بد رفتاري و سخت دلی آورد و بیرحمی تا آنجا که از کشتن فرزند و پدر و رفیق خود ایمن نباشد، و سپرز را
حرام کرد براي خونی که در آنست و چون علت آن و علت خون و مردار یکی است و در تباهی مانند آنها است. ( 2) بیان: در آن
4- در فقه الرضا: فرمود بدان خدات رحمت کناد- که خداي ( اشاره است بعلت دینی که ما آن را در خبر یکم ذکر کردیم. ( 3
تبارك و تعالی خوردن و نوشیدنی را مباح نکرده جز براي آنچه در آنست از سود و بهی و چیزي را حرام نکرده جز که براي زیان
و تلف و تباهی آنست، هر چه سود بخش و نیرو ده جسم و تن است حلال است و هر زیان آور و نیرو بر و کشنده حرام است چون
زهرها ص: 64 و مردار و خون و گوشت خوك و درندههاي نیشدار و چنگال داران از پرندهها و آنها که
چینهدان ندارند، و چون تخمی که دو سویش برابرند و ماهی بیفلس که همه حرامند جز هنگام ضرورت، و علت حرمت مارماهی و
هر مسخ شده دیگر از خشکی و دریا زیان داشتن بتن است زیرا خدا- تقدست اسمائه- بصورت آنها مسخشدهها آورده و خواسته
که سبک شمرده نشوند و مردار مایه بیماري کلب و مرگ ناگهانی و خوره است، و خون دل را سخت کند و درد دبیله (دمل) آرد
و زهرها کشندهاند، و می سخت دلی آرد و دندان را سیاه کند و دهان را بدبو سازد و از خدا دور کند و بخشم او نزدیک سازد، و
آن نوشابه ابلیس است و فرمود صلی اللَّه علیه و آله و سلم: میخوار ملعونست، نوشنده می چون بت پرست است و روز رستاخیز با
279 - بسندش از محمّد بن سنان آورده که امام هشتم علیه السّلام در ضمن : 5- در علل- 2 ( فرعون و هامان محشور شود. ( 1
نوشتههایش باو نوشت که ما یافتیم آنچه خداي تبارك و تعالی حلال کرده صلاح بندهها و وسیله زیست آنها است و بدان
نیازمندند، و یافتیم آنچه حرام کرده بدان نیاز ندارند و تباه کن و مایه نیستی و هلاك است سپس دیدیم خدا برخی حرامها را
هنگام نیاز بدان حلال کرده چون در آن هنگام صلاح دارند مانند اینکه مردار و خون و گوشت خوك را براي مضطر حلال کرده
چون در حال اضطرار تن را نگهدارند و هر چه حرام کرده براي مفسده آنست. گویم: تمام خبر با آنچه مؤید آنست از اخبار دیگر
(1) را در باب علل شرایع و احکام کتاب عدل آوردیم. ص: 65
باب سوم در پرندهها و جانوران حلال و غیر حلال
-1 در خصال- ج 1 ص 139 - بسندش از سلمه کنیز فروش که مردي از یاران ما از من خواست که در خرمنگاهش باشم و آن (2)
را نگهداري کنم، و در کنارم دیري بود و نیم روز وضوء میگرفتم و نماز میخواندم، آن دیرنشین روزي مرا فریاد کرد و گفت: این
نماز چیست که تو میخوانی؟ من کسی ندیدم آن را بخواند گفتم از زاده رسول خدا آن را فرا گرفتم، گفت: او عالم است؟ گفتم
آري، گفت: سه چیز از او بپرس: کدام تخمها حرامند، کدام ماهی حرامست، چه پرندهاي حرام است؟ گفت: همان سال بحج رفتم،
و نزد امام ششم درآمدم و گفتم: مردي از من خواسته که سه مسأله از شما بپرسم گفت آنها چیستند؟ و باو گزارش دادم، فرمود:
صفحه 34 از 138
تخم حرام هر آن تخمی است که سر و تهش را ندانی آن را مخور، ماهی حرام آنچه فلس ندارد مخورش، پرنده حرام آنچه
چینهدان ندارد مخورش، گفت؟ از مکه برگشتم و عمدا نزد آن دیرنشین رفتم و باو گزارش دادم، گفت بخدا او پیغمبر است یا
وصی پیغمبر. صدوق- ره- گفته: از مرغابیها هر چه چینهدان یا سیخک پا دارند خوردنیند و از مرغان خشکی هر کدام پر زدنش در
پرواز بیش از صاف پریدن باشد خوردنیست، و اگر صاف پریدنش پیش از پر زدنش باشد خوردنی نیست. ( 3) بیان: میان فقهاء
اصحاب معروف است که تخم پرنده در حلال و حرامی تابع خود آنند و در صورت اشتباه هر کدام را دو طرف نابرابر است
خوردنیست و اگر برابرند خوردنی نیست، و اخبار بسیاري بر آن دلالت دارد و حکم ماهی بزودي بیاید ان شاء اللَّه. جوهري گفته:
قانصه پرنده بجاي شکمبه جانوران دیگر است و از حدیث ص: 66 سماعه برآید که بجاي معده است براي
آدمی ( 1) چون از امام رضا علیه السّلام روایت کرده که بخور از پرندههاي خشکی هر کدام حوصله دارند و از پرندههاي آبی هر
کدام چینهدان دارند مانند کبوتر نه چون معده آدمی. ( 2) و شهید ثانی- قد- گفته صیصیه بکسر اولش انگشت زائدیست در پشت
پاي پرنده بجاي انگشت بزرگ آدمیزاده چون خارك پاي او است و بخار هم صیصیه گویند- پایان- سپس بدان میان اصحاب
معروف است که هر پرنده در حال پرواز صاف پروازیش بیش از پر زدنش باشد حرام است و اگر برابرند یا پر زدنش بیش است
حرام نیست و برابر در اخبار ذکري ندارد و شاید براي کمیابی یا دشواري تشخیص آنست ولی عموم آیات و روایات دلیل حلالی
است. و این عقیده آنها هم معروف است که اگر نه چینهدان دارد و نه حوصله و نه سیخک پا حرام است و هر کدام یکی از اینها را
دارند حلال است و در این قاعده کلی و در قاعده گذشته فرقی میان پرنده خشکی و آبی نیست. و شهید ثانی- ره- آنجا که
گفته: باین قید اشاره کرده که این نشانهها « هر کدام یکی از اینها را دارند حلالند تا نصی بر حرمت آن نباشد » : محقق- ره- گفته
در پرندهایست که حالش معلوم نیست، اما آنچه نص بر حرمت دارد وجود این نشانهها اثري ندارد، و ظاهر اینست که در این باره
اختلافی نیست، و پرنده حرامی شناخته نیست که یکی از اینها را داشته باشد و حلالی که هیچ کدام را نداشته باشد ولی مصنف-
ره- در این باره پیروي از نص نموده که امام رضا علیه السّلام فرموده: که با چینهدان و حوصله پرنده ناشناس که پروازش معلوم
نیست آزموده شوند و هر پرنده ناشناسی. سپس گفته: دفّ پرنده جنباندن دو بال است در پرواز که گویا با آنها به پهلوي خود
میزند، وصف پرواز بیحرکت بالها است چنانچه مرغان شکاري دارند. ص: 67 و گفته: حوصله با لام مشدّده
615 - جزء حدیث اربعمائه-: - 2- در خصال- 2 ( و بیتشدید آنجا است که دانه در آن جمع کند بجاي معده است براي آدمی. ( 1
بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که کناره کشید از خوردن پرندهاي که نه قانصه دارد و نه صیصیه و نه حوصله، و بپرهیزید از هر
درنده نیشدار و پرنده چنگالدار. ( 2) توضیح: مقصود از نیشدار هر نیشدار است یا نیشداري که با آن میدرد، در مصباح گفته:
دندان نیش آدمی آنست که پهلوي رباعیاتست، ابن سینا گفته در جانور نیش و شاخ با هم نباشند. شهید ثانی- ره- گفته: مقصود از
نیشدار آنست که با آن بر جانور دیگر تجاوز کند و برتري یابد و شامل ناتوان و توانا هر دو است و فراگیرد سگ، شیر، پلنگ، یوز،
خرس، میمون، فیل، گرگ، روباه، کفتار و ابن آوي را زیرا اینها همه با نیش حمله برند. و مالک مخالف حرمت همه است و
درندهها را مکروه داند نه حرام و ابو حنیفه در حرمت همه با ما موافق است، و شافعیه نیشداران ناتوان را چون روباه و کفتار و ابن
آوي از توانا جدا کردند و دومی را حرام دانند نه اولی را- پایان- در قاموس گفته: چنگال ناخن هر درنده است از راه رو و پرنده یا
همان چنگال پرنده شکاریست- پایان- و محقّق- قد- از پرندههاي حرام شمرده آن را که چنگال توانا دارد مانند باز و صقر و
عقاب و شاهین و واشه یا ناتوان چون کرکس و رخمه و بغاث، و در مسالک گفته: حرمت هر پرنده چنگال دار نزد ما مورد اتفاق
3- در علل- 167 : بسندش از محمّد بن سنان که امام هشتم علیه السّلام باو نوشت ( است و مالک آن را طبق اصل حلال دانسته. ( 3
پرندهها و وحشیان درنده همه حرامند چون خورنده مردار و گوشت آدمی و عذره و مانند آنند، و خدا نشانه وحش و طیر حلال و
حرام را چنان قرار داده که پدرم ص: 68 گفت: هر پرنده نیشدار و پرنده چنگالدار حرام است، و هر پرنده
صفحه 35 از 138
بخور هر چه در پرواز بال زند و مخور هر چه » چینهدار حلال است. و ضابطه دیگري در فرق میانه پرنده حلال و حرام گفته او است
و خرگوش حرام است چون مانند گربه است و چنگالی چون او دارد و مانند وحشیان درنده است و چون آنها است در « بال نزند
پلیدي خود و براي آنکه چون زنان خون بیند چون مسخ شده. در عیون بسندهاي پیش از ابن سنان مانندش را آورده. ( 1) توضیح:
مقصود اینست که چون علت حرمت آنها در بدن جانداران و خوردن گوشت آنها است خدا میان آنها و جز آنها فرق نهاده بنشانه
نیش و چنگال، و همچنین چینهدان نشانه دانه خواریست نه گوشتخواري زیرا هر چه گوشت میخورد مانند آدمی معده دارد و اینکه
فرمود: علت دیگر بسا که بیان قاعده دیگریست که در ضمن آن را بیان کرده و مقصود از واژه علت قاعده است یا مقصود اینست
از کلام ابن سنان باشد ولی « و علت دیگر » که صاف پروازي هم از نشانههاي درندگی است چنانچه ظاهر کلام است، و بسا که
گویا بیان علت دیگریست براي حرمت و بسا که موصول مبتداست و لانّها مسخ، خبر و « و ما یکون منها » : بعید است، و اینکه فرمود
4- در قرب الاسناد- 117 - بسندي از علی بن جعفر از برادرش علیه السّلام که او را ( بازهم علت دیگري است براي حرمت. ( 2
پرسیدم از گوشت خرهاي اهلی و خانگی که خورده شوند؟ فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از آن نهی کرد و همانا غدقنش
براي آن بود که ابزار کار آنها بودند و نخواست آنها را نابود کنند، در کتاب مسائل مانندش آمده. ( 3) بیان: معروف میان اصحاب
تا بسا اجماع باشد اینست که گوشت اسب و استر و خر خانگی همه حلالند و ابو صلاح استر را حرام دانسته و اشهر اقوي است براي
عموم آیات و خصوص اخبار و پس از اتفاق بر کراهت همه، در مکروهتر آنها اختلاف است گفتند، استر است و گفتند که خر
146 - بسندش از علی بن حسن عبدي که از : 5- در علل- 2 (1) است و گویا اقرب همان آخریست. ص: 69
ابی سعید خدري پرسیدند چه گوئی در باره این ماهی که برادران کوفی ما آن را حرام دانند، ابو سعید گفت: از رسول خدا صلی
اللَّه علیه و آله شنیدم میفرمود: کوفه استخوان سر عربست و نیزه خدا تبارك و تعالی و گنجینه ایمان، از آنها فراگیر، من از رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله بتو گزارشی دهم یک روز در مکه ماند و یک شب در ذي طوي، و بیرون شد و من بهمراهش بیرون شدم
و گذر کردیم به رفیقانی که نشسته و غذا میخوردند، گفتند: یا رسول اللَّه بفرمائید سر غذا بآنها فرمود: براي پیغمبر خود جا باز کنید
و میان دو مرد نشست و نشستم و گرده برگرفت و نیمی از آن شکست و بنانخورش آنها نگاه کرد و فرمود: نانخورشتان چیست؟
گفتند: جرّي است یا رسول اللَّه پس تیکه نان را انداخت و برخاست. ابو سعید گفت: پس از آن حضرت من ماندم تا بدانم نظر
مردم چیست و آنان میان خود اختلاف کردند، یک دسته گفتند رسول خدا صلی الله علیه و آله جرّي را بر ما حرام کرد، و دستهاي
گفتند، حرام نکرد و از آن خوشش نیامد و اگر حرام کرده بود آن را بر ما غدقن کرده بود، گوید گفتار مردم را بیاد سپردم و
بدنبال رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آمدم تا بدو رسیدم و برفیقان دیگر درآمدیم که چاشت میخوردند، گفتند: یا رسول اللَّه
بفرما بچاشت فرمود: بسیار خوب جا دهید به پیغمبر خود، و میان دو مرد نشست و من هم نشستم و چون تیکه نانی از آنها برگرفت
بنانخورش آنها نگریست و فرمود: نانخورش شماها چیست؟ گفتند: یا رسول اللَّه سوسمار و تیکه نان را انداخت و برخاست، ابو
سعید گفت: من بجا ماندم و باز مردم دو دسته شدند یک دسته گفتند: رسول خدا آن را بر ما حرام کرد و از این رو نخورد و دسته
دیگر گفتند همانا از آن خوشش نیامد و اگر حرام کرده بود ما را از آن نهی میکرد گفت سپس دنبال رسول خدا صلی اللَّه علیه و
آله آمدم تا باو رسیدم و بر پاسار کوه صفا گذر کردیم و در آن دیگها می- جوشید، گفتند یا رسول اللَّه کاش بما لطف میکردي و
میماندي تا دیگها بپزند، فرمود: در دیگهاتان چیست؟ گفتند: الاغها که سوار میشدیم و بازماندند و سر آنها را بریدیم رسول خدا
صلی اللَّه علیه و آله و سلم نزدیک دیگها رفت و با پاي خود آنها را وارو کرد ص: 70 سپس تند برفت و من
بجا ماندم ( 1) برخی گفتند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم گوشت خران را بر ما حرام کرد، و برخی گفتند: نه هرگز همانا
دیگهاي شما را ریخت تا بدان عادت نکنید و پاکشان خود را بکشید، ابو سعید گفت: بدنبال رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم
آمدم و فرمود: اي ابو سعید بلال را بگو بیاید، و چون نزد او آمد فرمودش اي بلال بالاي کوه ابو قبیس برو و جار بزن که رسول
صفحه 36 از 138
خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم جري و سوسمار و خران خانگی را حرام کرد هلا از خدا بترسید و نخورید از ماهی جز آنچه فلس
دارد و پولک زیرا خداي تبارك و تعالی هفتصد امت را مسخ کرد که وصیان پس از پیغمبران را نافرمانی کردند و چهار صد آنها
و ساختیم آنها را مایه راستانگوئی و دریدیم آنها را چه » : بخشکی گرائیدند و سیصد آنها بدریا افتادند و آنگاه این آیه را خواند
2) توضیح: آن را تشبیه به نیزه کرده چون خدا بدان بلا را از عرب برگرداند در نهایه گفته: بسادات ) .« دریدن بدتري- 19 - النساء
یعنی سادات عرب چون جمجمه سر است و « برو بکوفه که جمجمه عرب در آنست » جماجم گویند و بدین معنی است حدیث عمر
اشرف اعضاء است .. و گفته در حدیث است که سلطان ظل اللَّه است و نیزه خداست در این کلمه دو نوع حق رعیت را بر والی
گنجانیده، یکی انتقام گرفتن براي مظلوم از ظالم و کمک بستمدیده و دیگري ترساندن دشمن تا از آهنگ رعیت بازماند و از آزار
آنها بوجود سلطان در امان باشند از شرّ، و عرب نیزه را کنایه از دفع و بازداشتن آورد، در قاموس است که ذو طوي جاییست
نزدیک مکه و در نهایه گفته: با ضمّ طاء و واو خفیفه جاییست بر در مکه که خوبست هر که در آن درآید بدان جا غسل کند پایان.
آیه در داستان قوم سبا است یعنی طوري شدند که مردم از آنها سخت در شگفت « فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ » جرّي ماهی بیپولک است
یعنی آنها را بنهایت پراکندیم تا غسّانشان بشام افتاد و انمار « وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ » « تفرّقوا ایدي سبا » ماندند و ضرب المثل شدند که
بیثرب و جذام بتهامه و ازدبعمان، و شاید تحریم خران بمعنی کراهت شدیده است یا حرام شدند و حکم نسخ شده. آسمان و جهان،
170 -: بسندش از مفضّل بن عمر که بامام ششم علیه السّلام گفتم: بمن گزارش بده چرا خدا عزّ و : 6- در علل- 2 (1) ج 9، ص: 71
جلّ گوشت خوك را حرام کرده؟ فرمود: زیرا خدا تبارك و تعالی مردمی را بصورتهاي گوناگون مسخ کرد مانند خوك و میمون
: 7- در علل- 2 ( و خرس وانگه از خوردن همانند آنها نهی کرده تا مردم بدانها بهرهمند نشوند و کیفرش را سبک شمارند. ( 2
-247 از محمّد بن سنان که امام رضا علیه السّلام باو نوشت خدا عزّ و جلّ گاو و گوسفند و شتر را حلال کرد چون فراوانند و
دسترس و حلال بودن گاو وحشی و جز آن از خوراکهاي وحوش حلال گوشت براي اینست که خوراکشان نه زیانبار است و نه بد
3-: بسندش از امام صادق علیه - 8- در خصال- 2 ( و نه حرام و نه بهم زیان رسانند و نه بآدمی و نه خلقت آنها زشت است. ( 3
9- در عیون ج 2 ص 162 - (مضمود ( السّلام که فرمود: هر نیشداري از درندهها و هر چنگالداري از پرنده خوردنش حرام است. ( 4
149 -: بسندش از محمّد بن مسلم که از امام پنجم علیه السّلام پرسیدم از - 10 - در علل- 2 ( خبر 8 از امام رضا علیه السّلام آمده) ( 5
خوردن گوشت خران خانگی، فرمود: پیغمبر روز خیبر از خوردن آن نهی کرد و همانا براي آن نهی کرد که بارکش مردم بودند، و
جز این نیست که حرام همانست که خدا عزّ و جلّ در قرآن حرام کرده. ( 6) بیان: بسا که حصر اضافی است یا مقصود از قرآن اعم
350 -: بسندش از ابی جعفر : 11 - در علل- 2 ( است از آنچه ظاهر است در فهم ما و آنچه در باطن آنست و حجج بیان کنند. ( 7
علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نهی کرد از خوردن گوشت خران و همانا نهی از آن بخاطر پشت بارکش آنها بود
بگو نیابم در آنچه بمن وحی شده حرامی بر خورنده- تا » از بیم اینکه آنها را نیست کنند و خر حرام نیست، سپس این آیه را خواند
12 - در علل: بسندش از امام ششم علیه (1) در مقنع بیسند آن را نقل کرده. ص: 72 .« آخر آیه 145 - الانعام
السّلام که از پدرم پرسیدند از گوشت خران خانگی، فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از خوردن آن نهی کرد زیرا آن روز
13 - در عیون و علل: بسندش از محمّد بن سنان که ( بارکش مردم بودند و همانا حرام آنست که خدا در قرآنش حرام کرده. ( 2
امام هشتم علیه السّلام باو نوشت: مکروه است خوردن گوشت استران و خران خانگی براي نیاز مردم به پشت آنها و کار کرد آنها و
349 -: بسندش از امام ششم علیه السّلام که : 14 - در علل- 2 ( نگرانی از نابود شدن آنها نه براي بدي خلقت و خوراك آنها. ( 3
مخور جرّیث و مار- ماهی و ماهی مرده روي آب و نه اربیان و نه سپرز که خانه خونست و جویده شیطان. ( 4) بیان: جریث یکنوع
ماهی است و گفتند همان جري است و این هر دو با مار- ماهی یکنوع ماهی بیپولکند، دمیري گفته جریث براء بینقطه و ثاء سه
نقطه یک نوع ماهی است شبیه مار و آن را جري بکسر و تشدید هم گویند که مانند مار است و بفارسی آن را مارماهی گویند و
صفحه 37 از 138
ظاهر خبر جدا بودن جریث و مارماهیج است که معرب مارماهی است و بسا که عطف تفسیري باشد- پایان- و ظاهر برخی اصحاب
هم جدا بودن آنها است از هم، اربیان یک نوع ماهی است مانند کرم چنانچه فیروزآبادي گفته: و من گویم: مشهور آنست که
حلال است و فلس دارد و مردم بحرین آن را بخورند و برایش خواص بسیاري ذکر کنند، دمیري گفته: اربیان ماهی بسیار خرد
سرخی است و خواصی برایش آورده. و علامه- ره- در تحریر گفته: جایز است خوردن اربیان بکسر الف و آن مانند کرم سفید
است و چون ملخ. پایان- و بسا که خبر حمل بر کراهت شود، مضغه یک لقمه گوشت است، و آن را بابلیس نسبت داده چون
15 - در عیون- ج 1 ص 243 - و در علل: بسندش در حدیث ( ابراهیم علیه السّلام آن را بوي بخشیده چنانچه بیاید ان شاء اللَّه. ( 5
16 - در محاسن- 473 -: بسندي تا ( پرسشهاي شامی از امیر المؤمنین علیه السّلام که فرمود: از خوردن جغد و پرستو نهی شده. ( 6
امام پنجم علیه السّلام که پرسش شد از گوشت ص: 73 اسبان و استران و خران فرمود: حلالند ولی شما آنها
17 - و از همان: بسندي از داود رقی که نوشتم بابی الحسن علیه السّلام در باره گوشت و شیر شتران بُختی ( را خوش ندارید. ( 1
نگاشت باکی ندارند. ( 2) بیان: در قاموس گفته: بخت شتران خراسانی است .. و بسا از نفی بأس کراهت فهم شود، ولی اشکال دارد
آري نفی بأس در زبان اخبار با کراهت منافات ندارد گرچه عموم نکره در سیاق نفی کراهت را هم نفی کند چون آن هم خود
باسی باشد. در دروس گفته: ابن ادریس و فاضل گورهخر را مکروه دانستند و حلّی شتر و گاو میش را مکروه دانسته و آنچه در
مراسله ابی الحسن علیه السّلام است در باره گورهخر اینست که ترکش بهتر است، در گوشت گاومیش روایت است که باکی
ندارد- پایان- و گویم: آنچه در کافی ابی الصلاح یافتم اینست که مکروه است خوردن گوشت گاومیش و شتر بختی و گورهخر و
خر خانگی- پایان- و اینکه شهید کراهت گوشت هر گونه شتر را باو بسته اشتباه است، و چگونه چنین است با اینکه گردش
زندگی پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام بخوردن گوشت آنها و قربانی کردن آنها بوده ولی غالب در بلاد آنها
شتران عربی بوده نه خراسانی و قول بکراهت گوشت شتر خراسانی وجهی دارد ( 3) براي روایت کلینی بسندي ضعیف از سلیمان
18 - در ( جعفري که شنیدم از ابی الحسن علیه السّلام که میفرمود: من از گوشت شتران بختی نخورم و بکسی هم نگویم بخورد. ( 4
فقه الرضا که فرمود علیه السّلام خورده شوند از پرنده آنچه دو بالش را در پرواز بجنباند و خورده نشود آنچه دو بالش نجنباند، و
-19 ( اگر چه پرنده بهر دو شکل بپرد آنچه بال زدنش بیش است خورده شود و اگر بال زدنش کمتر است خورده نشود. ( 5
عیاشی- ج 1 ص 374 تفسیر عیاشی- از عبد اللَّه بن ابی یعفور که شنیدم امام ص: 74 ششم علیه السّلام
میفرمود: هر که در زمینی گندمی بکارد و زکات زراعتش را ندهد یا زراعتش بسیار جو آرد بواسطه ستمکاري در مالک شدن آن
به ستم آنان که یهودي بودند حرام کردیم بر آنها خوراکهاي » : زمین یا ستم بکشت کار و کارگرانش همانست که خدا میفرماید
یعنی گوشت شتر و گاو و گوسفند، و فرمود: راستش اسرائیل چون گوشت گاو میخورد « پاکیزه که براشان حلال بود، 159 - النساء
درد پهلویش بجوش میآمد و گوشت شتر را بر خود حرام کرد، و آن پیش از نزول تورات بود، و چون تورات نازل شد آن را
حرام نکرد و او هم از آن نخورد. ( 1) بیان: گواه آوردن بآیه براي اینست که چون بنی اسرائیل گناه کار شدند خدا برخی از آنچه
برشان حلال بود حرام کرد، و چون در این امت مسخ نیست چیزي بر آنها حرام نشد ولی از غذاهاي خوب محروم شدند و برکت از
آنها رفت، و بنا بر قول کسی که گفته: خدا آنها را بر آنان حرام نکرد و خود بر خود حرام کردند، مقصود اینست که از آنها سلب
20 - عیاشی بسندي تا علی علیه ( توفیق شد تا آنها را بر خود حرام کردند و از طیبات محروم شدند، و استشهاد بآیه روشنتر است. ( 2
السّلام که پرسش شد از خوردن گوشت فیل و خرس و میمون، فرمود: اینها از چهارپایانی نیستند که خوردنی باشند (تفسیر عیاشی
21 - و از همان (ص 380 ): از ایوب بن نوح بن درّاج که از امام دهم علیه السّلام پرسیدم از گاومیش و باو اعلام (3) .( ج 1 ص 290
و پس از آمدنم از خراسان .« و از شتر دو تا و از گاو دو تا » کردم که اهل عراق گویند مسخ شده، فرمود: آیا نشنیدي قول خدا را
( نوشتم بابی الحسن علیه السّلام و از آنچه ایوب در باره گاومیش باز گفته بود پرسیدم، در پاسخ نگاشت همانست که بتو گفته. ( 4
صفحه 38 از 138
بیان: ظاهرش اینست که دو تا از گاو مقصود گاومیش است و گاو معمولی و این تفسیر را در سخن مفسران ندیدم و بسا مقصود
اینست که خدا گاو خانگی و وحشی یا ص: 75 نر و ماده خانگی را حلال کرده و گاومیش هم رستهاي از
دوم از کلام راوي از ایوب است « نوشتم » گاو خانگی است چنانچه دمیري و جز او تصریح دارند. و اطلاق آیه شامل آن میشود، و
22 - عیاشی از حریز که پرسش شد امام ششم علیه السّلام از پرندهها و وحوش ( که هر که سند را انداخته آن را هم انداخته. ( 1
درنده تا نام خارپشت و وطواط و خران و استران و اسبان بمیان آمد، فرمود: حرام نباشد جز آنچه خدا در کتابش حرام کرده است.
و فرمود: پیغمبر بازداشت آنها را از خوردن گوشت خرها تنها براي نیاز ببار کشی آنها تا مبادا نیستشان کنند و خران حرام نیستند،
بگو نیابم در آنچه بمن وحی شده حرامی بر خورنده آن جز اینکه مردار یا خون ریخته یا گوشت خوك » فرمود: این آیه را بخوان
2) بیان: در مقنع بیسند مانندش آمده و شیخ در تهذیب ) .( باشد که پلید است یا فسقی که براي جز خدا قربانی شود (ج 1 ص 383
با سند صحیحی آن را آورده، در قاموس گفته وطواط یک نوع پرستوي کوهی است و خفاش است که شب پره باشد، دمیري گفته:
تا آخر یعنی حرام خاص سخت پر قدغن « لیس الحرام » وطواط همان شب پره است. و در تهذیب پس از ایراد این روایت گفته
نباشد جز آنچه خدا تعالی در قرآنش ذکر کرده و گرچه جز آنها حرامهاي بسیار هم هست که در حرمت کمپایهترند پایان. و بسا
حمل شده که پاسخ مخصوص بهمان اسبان و استران و خران است، و آنچه در باره حلالی درنده رسیده حمل شده باینکه تذکیه
پذیرند و بکار بردن پوستشان در جز نماز رواست بخلاف حرام قرآنی چون خوك، و نهان نیست که همه اینها دور از باورند و بسا
23 - در عیاشی (ص 383 ) از امام ششم علیه السّلام که فرمود: بر بنی اسرائیل حرام شده هر ناخن دار ( حمل بر تقیه روشنتر باشد. ( 3
24 - و از همان از (1) و هر پیه جز آنچه بر پشت حیوانها است یا درون شکم آنها یا باستخوان آمیخته ص: 76
زراره که از یکی از دو امام علیهما السّلام پرسیدم از شاش اسبان و استران و خران فرمود: از آن بدمان آید، گفتم: مگر گوشتشان
چهارپایان را آفرید براتان که گرمی و سودها دارند و از آنها » حلال نیست گفت: فرمود: مگر نیست که خدا براتان بیان کرده که
و خوردن را از آن چهار پایان ساخت که در « اسبان و استران و خران براي اینکه سوار شوید و زیور باشند » و باز فرمود « میخورید
قرآن بیان کرد، و سواري را براي اسبان و استران و خران، گوشتشان حرام نیست ولی مردم آن را بد دارند (تفسیر عیاشی- ج 2 ص
-25 در مکارم- 84 - زراره گفت از امام پنجم علیه السّلام پرسیدم کدام پرنده خوردنیست؟ فرمود: هر کدام در پرواز (2) .(255
بال زند بخور و هر کدام بال زند مخور، گوید گفتم: تخمها که در نیزارهایند؟ فرمود: هر کدام دو سویش برابرند مخور، و آنچه
نابرابرند بخور، گفتم: پرنده آبی فرمود: هر کدام چینهدان دارند بخور و اگر ندارند مخور و در خبر دیگر است که اگر پرنده در
پرواز هم بال زند و هم نزند اگر بال زدنش بیشتر است بخور و اگر بال نزدنش بیشتر است مخور، و از شکار دریا هر کدام چینهدان
27 - در هدایه است که بخور از پرنده ( یا سیخک پا دارند خوردنیست و هر کدام هیچ یک از این دو را ندارند خورده نشود. ( 3
آنچه در پرواز بال زند و مخور آنچه نزند، و اگر پرنده بهر دو نحو پرواز کند و بال زدنش بیشتر است از بال نزدن بخور، و اگر
برعکس است مخور، و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هر درنده نیشدار و هر پرنده با چنگال و خران خانگی حرامند و از
28 - در مقنع است که رسول ( پرندههاي آبی هر چه چینهدان دارد خورده شود چه زنده گرفته شود یا شکار گردد و بدست آید. ( 4
29 - در محاسن- 474 - حدیث را ( خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هر درنده نیشدار و پرنده با چنگال و خران خانگی حرامند. ( 5
30 - و در حدیثی روایت است (1) برآورده تا گفته: خوردن گوشت شتر شهوت گوشتخواري را ببرد. ص: 77
179 - بسندش از امام ششم علیه السّلام که بد داشت : 31 - در علل- 2 ( که از اسلام دوستی دوست داشتن گوشت شتر است. ( 2
گوشت کلاغ را براي اینکه فاسق است. ( 3) توضیح: شاید مقصود از فسقش اینست که مردار و پلید خورد، در نهایه گفته پنج
جانورند که فاسقند و در حلّ و حرم کشته شوند، اصل فسق بیرون شدن از راستی و منحرفشدنست و براي همین گنهکار را فاسق
گویند، و این جانوران را بروش استعاره فاسق گفتند چون پلیدند، و گفتند: چون از احترام در حلّ و حرم بدراند یعنی در هیچ حال
صفحه 39 از 138
احترام ندارند و از این است حدیث عائشه که از خوردن گوشت کلاغ ازش پرسیدند گفت کی آن را بخورد پس از اینکه فرموده
32 - در کتاب مسائل: بسندش تا علی بن ( فاسق است، خطابی گفته: مقصود از فاسق بودن آنها اینست که گوشتشان حرام است. ( 4
جعفر که از برادرش موسی علیه السّلام پرسید، از کلاغ ابلق و سیاه که حلال است خوردن گوشت آنها؟ فرمود: هیچ گونه کلاغی
حلال نیست خوردنش زاغ باشد یا جز آن. ( 5) بیانی است: بدان که فقهاء اصحاب در باره حلال بودن انواع کلاغ اختلاف دارند
که ناشی از اختلاف روایاتست، و شیخ در خلاف همه را حرام دانسته و اخبار و اجماع را حجت آورده و جمعی از او پیروي کردند
چون علامه در مختلف و پسر او، و شیخ در نهایه و دو کتاب حدیث خود (تهذیب و استبصار) آن را مکروه دانسته مطلقا و هم
قاضی و محقق در نافع، و دیگران تفصیل دادند چون شیخ در ظاهر مبسوط و ابن ادریس و علامه در قول دیگرش و کلاغ سیاه
( درشت و کلاغ ابلق را حرام دانستند و زاغ و غدّاف که خاکی و خاکستریست حلال دانستند، و دلیل بر حلال بودن هر کلاغی ( 6
روایت زراره است از یکی از دو امام علیهما السّلام که خوردن گوشت کلاغ حرام نیست، همانا حرام همانست که خدا در کتابش
حرام ص: 78 کرده، ولی نفوس آدمی از بسیاري از اینها کناره کند و آن را پلید شمارد، و دلیل آنان که
مطلقا کلاغ را حرام دانند روایت صحیح علی بن جعفر است که گذشت و شیخ- ره- آن را تأویل کرده باینکه نفی حلال مطلق
کرده نه حلال با کراهت و خواسته بدین تعبیر میان دو خبر جمع کند، و بسا روایت زراره حمل شود بنفی تحریم در قرآن و منافات
با تحریم در سنّت ندارد. ( 1) ولی آنها که تفصیل قائل شدند روایت بخصوصی در باره آن ندارند گر- چه در مبسوط مدعی آنست
و این جمع میان روایات هم نیست زیرا در هر دو دسته تصریح بعموم است، و بسا دلیل آورند که دو تاي نخست (سیاه درشت و
ابلق) از خبائثند چون مردار خورند، و دو تاي اخیر از طیبات چون دانه خوارند، و از عامه هم که این تفصیل را دارند بهمین دلیل
تمسک کنند، و ابن ادریس دلیل حرمت دو تاي اولی را آورده که از پرندههاي درندهاند بخلاف دو تاي اخیر که دلیلی بر حرمت
ندارند چون او خبر واحد را حجت نداند، و خلاصه حلیت مطلق کلاغ اقوي است چون موافق عموم آیات و اخبار است و اخبار
مخصوص در باره کلاغ معارضند و اصالۀ الحل حکمفرما است ولی اجتناب از همه کلاغها موافق احتیاط است و مؤید آنست اینکه
شامل اکثر آنها بلکه همه آنها میشود و احتمال تقیه در اخبار حلیت میرود و اگر چه عامه همه « هر چنگال دار از پرنده » جمله
اختلاف دارند ولی قول بحلیت میان آنها مشهورتر است. شیخ در خلاف گفته: هر کلاغی حرام است بحکم ظاهر روایات و در
برخی رخصت رسیده چون زاغ که کلاغ زرع است و غداف که از آن خردتر و خاکی رنگ است و خاکستري، و شافعی گفته سیاه
و ابلق حرامند و زاغ و غداف دو رو دارند یکی حرمت و دیگر حلیت و ابو حنیفه هم چنین گفته دلیل، اجماع فرقه شیعه و عموم
اخبار در حرمت غداف است و طریقه احتیاط مقتضی آنست پایان و بدان که آنچه در کتب فقه معروف است حرمت شبپره و
، وطواط و طاوس و زنبورها و مگسها و پشه و خرگوش و سوسمار و همه حشرات است چون مار، کژدم، موش آسمان و جهان، ج 9
ص: 79 صحرائی و چسنه و جغد و بنات وردان و ککها و شپش و یربوع و خارپشت و وبر و خز و فنک و سمور و سنجاب، ولی
اقامه دلیل بحرمت بیشتر اینها خالی از اشکال نیست و معروف میان آنها حلال بودن همه انواع کبوتر است از قمري و دباسی و
ورشان و حلیت حجل و کبک و دراج و قطا و تیهو و مرغ خانگی و کروان و کرکی و صعوه و مرغابی، و البته عمومات وارده در
33 - در دعائم الاسلام: از رسول خدا است صلی اللَّه علیه و آله که هر ( حلیت و حرمت گذشتند و خدا راهنما است براه راست. ( 1
34 - و از علی علیه السّلام که خورده نشود گرگ و نه پلنگ و نه یوز و ( نیشداري از درندهها و چنگالداري از پرندهها حرامند. ( 2
35 - و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که سوسماري نزد او ( نه شیر و نه شغال و نه خرس و نه کفتار و نه هر چه چنگال دارد. ( 3
36 - و از علی علیه السّلام که غدقن کرد از خوردن سوسمار و خارپشت و جز آن از ( آوردند و از آن نخورد و آن را پلید شمرد. ( 4
37 - و از او است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله گذر کرد بمردي از انصار که ( حشرات زمین مانند سوسمار و جز آن. ( 5
بالاي سر اسبش ایستاده بود و آن اسب با جان خود تلاش میکرد، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: سرش را ببر تا
صفحه 40 از 138
مزدي یابی ببریدن سرش و مزدي براحت کردنش، گفت: یا رسول اللَّه چیزي از آن بمن میرسد؟ فرمود: آري از آن بخور و بمن هم
38 - و از امام ششم علیه السّلام ( بخوران و یک رانش را برسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هدیه داد و از آن خورد و بما خورانید. ( 6
روایت است که او نهی کرد از سر بریدن اسبان. مؤلف گفته: بنظر میرسد- و اللَّه اعلم- که نهی از آن همانا براي از میان نرفتن
اسبهاي سالم و تندرست باشد که خدا عزّ و جلّ فرمان داده آنها را آماده کنند و ببندند در راه خدا و آنچه از رسول خدا صلی اللَّه
( علیه و آله رسیده در باره اسبی است که بمردن ص: 80 کشیده، و نگرانی از هلاکت او است و اللَّه اعلم. ( 1
40 - و از امام ( -39 و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم است که نهی کرد از خوردن گوشت خران خانگی در روز خیبر. ( 2
یعنی او را شکار کرد باین روش « حرش الضب » ششم علیه السّلام که فرموده: خورده نشوند استران. ( 3) توضیح: در قاموس است که
که انگشت خود را بدر سوراخش میجنباند تا سوسمار گمان برد مار است و دمش برآرد که او را بزند و آن را بگیرد- پایان- در
آمده و آن روشنتر است، و ظاهر اینست که واژه ضب در آغاز یا انجام خبر زیادیست، در نهایه « حشرات الارض » برخی نسخهها
که زن » یعنی با جانش بازي میکرد و میخواست جان بدهد، و از آنست حدیث عمر « و سعد یکید بنفسه » گفته: که او وارد شد بسعد
شاید مقصود اینست که خود بریدن سر، « یکن لک اجر » . 44 - نهایه : برود نزد پدر خود که یکید بنفسه یعنی هنگام جان دادن او- 4
ثواب دارد گرچه قصد قربت نکند و با قصد قربت دو ثواب دارد یا مقصود سر بریدن آنست بقصد صدقه دادن یا اطعام مؤمنین و
دو ثواب داري یکی براي آنکه او را از رنج راحت کردي براي رضاي خدا و یکی دیگر براي قصد کار خیر، یا مقصود اینست که
یک کار که سر بریدن براي رضاي خداست دو ثواب دارد، یا مقصود از احتساب صبر بر مردن اسب و تلف مال است یعنی اگر
سرش را نبري یک ثواب داري بر مصیبت و با سر بریدن ثواب دیگري یابی. فاضل استرآبادي گفته: یعنی دو ثواب داري براي آنکه
او را از درد برهانی و براي تقسیم گوشتش برضاي خداي تعالی و انصاري مردد شد که آیا باید همه گوشتش را براه خدا دهد یا
برخی از آن را. ( 4) و در تهذیب آن را بسندي تا علی علیه السّلام آورده جز اینکه در آن گوید: رسول خدا فرمودش او را نحر کن
تا دو مزد بري بواسطه نحرش الخ و آنچه در اینجا ص: 81 است روشنتر است و باید نحر را تفسیر بسر بریدن
کرد زیرا اجماعی است که در اسب نحر درست نیست. ( 1) خلاصه اینست: شک نیست در حلالی چهارپایان سهگانه و معروف
میان اصحاب تا بسا اتفاق باشد حلالی گوشت پاکشهاي سهگانه است (اسب و استر و الاغ) جز اینکه ابی الصلاح استران را حرام
دانسته و آن ضعیف است، و بد است چهار پائی را که خود پروریده بدست خود سر برد، و خورده شود گوشت گاو کوهی و قوچ
کوهی و گورهخر و آهوها و یحمورها و فاضل گوشت خر وحشی را مکروه دانسته و در برخی روایاتست که ترك آن بهتر است. و
حرام است سگ و خوك بنص و اجماع، و خلافی شناخته نشده میان فقهاء در حرمت هر درنده چه نیشدار باشد یا ناخندار چون
شیر، پلنگ، یوز، گرگ گربه، روباه، کفتار، و شغال، و اخبار بر آن دلالت دارند. و نیز میان ما شیعه خلافی ندانم در حرمت
مسوخات، ولی اخبار بسیاري آمده در حلال بودن بسیاري از درندهها و جز آن، و اصحاب آنها را توجیه کردند و ببرخی از آن
اشاره کردیم، و معروف و مشهور در اکثر کتب فقه حرمت خرگوش و سوسمار است و همه حشرات چون مار، کژدم، موش، موش
صحرائی چسنه و صراصر و بنات وردان ککها و شپش و دندان شماره و خارپشت و وبر و خز و فنک و سمور و سنجاب و عظایه
ولی اقامه دلیل بر آنها مشکل است و مشهور مورد عمل است براي رعایت احتیاط و دوري از مذهب مخالفان، و نیز من خلافی
ندانم میان خودمان در حرمت هر پرنده چنگالدار خواه نیرومند باشد چون باز و صقر و عقاب و شاهین و واشه یا ناتوان چون
(1) کرکس و رخمه و بغاث و آنچه بر آن دلالت دارد گذشت. ص: 82
باب چهارم ملخ